بحث درباره"أجل"یک بحث کلامی است و متکلمین درباره آجال بحثهای متعددی را عنوان کردهاند که وارد آنها نمیشویم و تنها این اصطلاح را از دید آیات قرآنی بررسی میکنیم. أجل در لغت به معنای وقت و مدت است اینکه به مرگ،اجل گفته میشود،از این نظر است که مدت عمر شخص به پایان میرسد. این واژه در قرآن بهطور مکرر استعمال شده و در مواردی به معنای لغوی آنکه همان مدت است آمده1.ولی در موارد بیشتری أجل به معنای پایان حیات و سرانجام زندگی یک فرد یا جامعه استعمال شده و از آن به"أجل مسمّی"تعبیر آورده شده است. از نظر قرآن همانگونه که یک فرد،عمر معین و مشخصی دارد و چون مدت تعیین شده"أجل مسمّی"به سر رسید به ناچار حیات و زندگی آن شخص خاتمه خواهد یافت،یک جامعه نیز همان سرنوشت را دارد،(آیات مربوطه را به زودی خواهیم خواند). تشبیه جامعه به فرد در کلام بسیاری از جامعهشناسان و دانشمندان فلسفه تاریخ به خصوص کسانی که به حرکت دورهای تاریخ معتقدند مانند"توسیدید"،"ابن خلدون"،"هگل"،تاین بی" و دیگران آمده است آنها میگویند همانگونه که یک فرد دوران کودکی و جوانی و پیری دارد و بالاخره میمیرد،یک جامعه نیز همین حالت را دارد. قرآنکریم ضمن بیان مراحل زندگی یک فرد،این حقیقت را خاطر نشان میسازد که هر انسانی أجل تعیین شدهای دارد و از آن به"اجل مسمی"تعبیر میآورد:
"هو الّذی خلقکم من تراب ثمّ من نطفة ثمّ من علقة ثّم یخرجکم طفلا ثمّ لتبلغوا اشدّکم ثّم لتکونوا شیوخا و منکم من یتوفّی من قبل و لتبلغوا اجلا مسمّی و لعلّکم تعقلون"1
(اوست خدائی که شما را از خاک آفرید،سپس از نطفه سپس از خون بسته شده،سپس شما را به صورت طفلی درآورد تا اینکه به رشد و قوت خود برسید و سپس پیر شوید،البته بعضی از شما جلوتر،از دنیا میرود و تا به أجل معین خود برسید و تا اندیشه کنید).
"هو الّذی خلقکم من طین ثمّ قضی أجلا و أجل مسمّی عنده ثمّ انتم تمترون"
2 (اوست خدائی که شما را از گل آفرید،سپس مدتی را تعیین نمود و مدت تعیین شده نزد اوست سپس شما شک میکنید).
در این آیات،سخن از اجل معین افراد است که پس از طی مراحل گوناگون زندگی،در وقت معین به زندگی آنها پایان داده خواهد شد.
آیات دیگری در قرآنمجید آمده که در آنها صحبت از أجل معین امتها و جامعههاست و از نظر قرآن،هر جامعهای مانند یک شخص عمر معینی دارد و پس از فرارسیدن مدت تعیین شده به ناچار نابود خواهد شد و جای خود را به جامعهها و تمدنهای دیگری خواهد داد.
و از این حقیقت به عنوان"مداوله"نام میبرد که به زودی بحث خواهیم کرد اکنون به آیاتی که برای جامعهها و امتها اجل مشخصی تعیین میکند،توجه فرمائید:
"و لکلّ امّة اجل فاذا جاء اجلهم لا یستاخروون ساعة و لا یستقدمون"3
(هر امتی را اجل معینی است که چون فرا رسد لحظهای پسوپیش نمیشود).
"ثمّ انشأنا من بعدهم قرونا آخرین ما تسبق من امّة اجلها و ما یستأخرون"4
(سپس بعد از آنها اقوام دیگری پدید آوردیم اجل هیچ امتی پسوپیش نخواهد شد بهگونهای که ملاحظه میفرمائید قرآنکریم برای جامعه شخصیت مستقلی مانند فرد قائل است و معتقد است که جامعه نیز زندگی میکند و میمیرد و مرگ و نابودی سرنوشت محتوم هر جامعه است بحث بعدی که درباره"مداوله"است،این بحث را تکمیل خواهد کرد. مداوله: شکست و پیروزی و پیدایش و زوال جوامع بشری همواره از یک سلسله قوانین و مقرراتی پیروی میکنند که آن را"سنتهای خدا در تاریخ"مینامیم یکی از این سنتها حقیقتی است که قرآن از آن به"مداوله"تعبیر میکند که به معنای انتقال و جابهجا شدن است و منظور از آن این است که:شکست و پیروزی در میان اقوام و ملل گوناگون دستبهدست میگردد و هرگاهی نوبت به گروهی میرسد. قرانکریم با طرح مسأله"مداوله"فوائد و نتائجی را بر آن مترتب میکند که بسیار آموزنده است اکنون آیاتی را که در این زمینه آمده،نقل و سپس قدری درباره آن گفتگو میکنیم:
"و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین ان یمسکم قرح فقد مسّ القوم قرح مثله و تلک الایّام نداولها بین النّاس و لیعلم اللّه الّذین آمنوا و یتّخذ منکم شهداء و اللّه لا یحبّ الظّالمین و لیمحّص اللّه الّذین آمنوا و یمحق الکافرین" 1
(سست نشوید و غمگین نباشید که شما برترید اگر ایمان داشته باشید اگر شما را جراحتی رسید به آن جمعیت نیز جراحتی مانند آن رسیده است ما این روزها را در میان مردم میگردانیم و تا خداوند افراد باایمان را مشخص کند و از میان شما گواهانی برگیرد و خداوند ستمگران را دوست نمیدارد و تا خداوند افراد باایمان را خالص گرداند و کافران را به تدریج نابود سازد.
برای توضیح آیات شریفه به مطالب زیر توجه فرمائید:
1-به گفته مفسران این آیه پس از جریان جنگ احد نازل شد و در حقیقت یک نوع تحلیل آموزندهای است از نتائجی که از جنگ احد به دست آمد.
در این جنگ چنانکه میدانیم پیروزی اولیه نصیب مسلمانان گشت ولی در اثر عدم اطاعت جمعی از مسلمانان از دستور مقام فرماندهی سرنوشت جنگ عوض شد و مسلمانان شکست خوردند و جمعی از شخصیتهای برجسته مسلمانان از جمله"حمزه"عموی پیامبر شهید شدند. در این آیه ضمن دلداری و تسلاّیخاطر نسبت به مسلمانان که مبادا روحیه خود را از دست بدهند،به یکی از سنتهای الهی در کل تاریخ اشاره شده،تا مسلمانان به خود مغرور نباشند و خود را تافته جدا بافته از دیگران ندانند و بدانند که برای رسیدن به پیروزی و ایجاد جامعهای برتر باید تلاش کنند و ایمان داشته باشند. 2-در این آیه مسألهای تحت عنوان"مداوله"مطرح شده که یکی از سنتهای الهی حاکم بر تاریخ است و منظور از آن این است که شکست و پیروزی دستبهدست میگردد و هر جمعی طعم تلخ شکست را میچشد،منتها بعضی از جوامع در مقابل شکست،خود را میبازند و از بین میروند و بعضی دیگر بر مقاومت خود میافزایند و نه تنها از بین نمیروند،بلکه آن شکست را سکوی پرش خود قرار میدهند و با تجربه جدیدی وارد میدان میشوند. در آیه شریفه از این موضوع به صورت"ایام"نام برده شده است"یوم"علاوه بر معنای متعارف خود به مقدار زمانی گفته میشود که حادثهای مهم در آن اتفاق افتاده باشد(عربها هر حادثه مهمی را که اتفاق افتاده است،یک"یوم"مینامند مانند یوم فجار،یوم ذی قار،یوم احد و...که مجموعا به"ایام العرب"شهرت یافته است)در این آیه متذکر میشود که این"یوم"ها که با شکستها و پیروزیها همراه میباشد،همواره میان اقوام و ملل در حال گردش است و این،خود یکی از سنتهای خدا در تاریخ است. قرآن کریم با یادآوری این مطلب به جامعهها امید و حرکت میبخشد و مقرر میدارد که: پیروزی در ملک هیچکس نیست بنابراین دلیلی بر یأس وجود ندارد آنان که اکنون در اوج پیروزی هستند،به زودی حرکت ایام آنها را به پائین میکشاند،و آنها که اکنون ضعیف و ناتوان هستند،روزی به پیروزی میرسند،و با این تذکر به آنها که شهد پیروزی را در آغوش کشیدهاند هشدار میدهد که به خود مغرور نباشند و در مقابل به آنها شکست خوردهاند نوید میدهد که دچار یأس و نومیدی نشوند. بنابراین طرح مسأله مداوله،حرکتآفرین و امیدساز و در عین حال هشداری به قدرتمندان است. 3-در دنباله آیه شریفه منافع و آثار"مداوله"بیان میشود و این مطلب مورد بحث قرار میگیرد که هدف از این کار چیست؟و چرا هر قومی باید روزی طعم تلخ شکست را بچشد؟برای این موضوع چهار هدف را ذکر میکند،ولی منحصر در آن نمیداند زیرا در بیان این هدفها مطلب با حرف"واو"شروع میشود(ولیعلم)و این امر را میرساند که مسأله مداوله آثار و نتائج بسیاری دارد که فهم مردم نمیتواند همه آنها را درک کند و از میان آنها فقط چهار نتیجه بیان میشود: الف-آشکارشدن ایمان مؤمنان.این شکست باعث میشود که افراد باایمان شناخته شوند و از آنها که ایمان ندارند متمایز گردند،در اینجا تعبیر قرآن این است که تا خدا بداند که مؤمنان چه کسانی هستند،ولی باید توجه داشت که علم خداوند مانند علم ما نیست بلکه تعلق گرفتن علم او به یک چیزی،عین وقوع آن چیز است یعنی وقتی علم خداوند به چیزی تعلق گرفت آن چیز بیدرنگ وجود پیدا میکند بنابراین منظور این نیست که خداوند قبلا نمیدانست و پس از این جریان علم پیدا کرد بلکه منظور این است که ایمان مؤمنان قبلا ناشناخته بود و اکنون مورد تعلق علم خدا قرار گرفت و ظهور پیدا کرد و برای همه روشن گردید که مؤمن کیست. ب-گرفتن گواهان.یکی دیگر از هدفهای موردنظر تربیت افراد نخبه و نمونه است که وجود آنها الگو برای دیگران باشد که چگونه در هنگام سختیها و شدائد تا سرحد جان مقاومت نشان میدهند تا ارزشهائی را که به آن اعتقاد دارند،حفظ کنند چنین افرادی چه کشته شوند و چه در حال حیات باشند،گواهان و حجتهائی برای سایر مردم هستند چنانکه در آیه دیگر میخوانیم:
"لکتونوا شهداء علی النّاس و یکون الرّسول علیکم شهیدا" 1
(تا شما گواهان بر مردم باشید و پیامبر نیز گواه شما باشد).
البته بعضیها گفتهاند که در آیه مورد بحث آنجا که میفرماید:
"و یتخذ منکم شهداء"
منظور همان کشتهشدگان در راه خدا هستند و معنای آیه این است که خداوند میخواهد از شما قربانیانی بگیرد،اما چنین احتمالی بعید به نظر میرسد زیرا ظاهرا کلمه"شهید"در قرآن هیچکجا به معنای مقتول در راه خدا استعمال نشده است(اگرچه در روایات و دعاها به این معنا استعمال شده)و از این گذشته سیاق آیه و تعبیری که در آن آمده با این مطلب سازگار نیست زیرا تعبیر"اتخاذ شهید"تناسبی با این معنی ندارد،بلکه بیشتر با همان معنای شاهدگرفتن و نمونه ارائه کردن مناسبت دارد.
ج-از بین بردن ناخالصیهای مؤمنان.هدفت دیگری که قرآن برای"مداوله"مطرح میکند ریختن ناخالصیها است به این معنا که مؤمنان با این شکستها پختهتر و در کوره ناکامیها و تلخیها ذوب شوند و اعماق وجودشان از آلودگیها و شائبهها جدا گردد و با بصیرتی جدید و تجربهای جدید به میدان بیایند.
البته این امیر غیر از آشکارشدن ایمان مؤمنان و ظهور گروه باایمان است منظور این است که همان مؤمنانی که ایمان آنها به مرحله ظهور رسید از نظر مراحل ایمان به جایگاه والائی برسند و آنچنان باشند که خدا میخواهد.
د-نابودی تدریجی کافران.یک دیگر از آثار و خواص"مداوله"این است که در اثر همین شکستها و پیروزیها و در طول حرکت مداوم تاریخ،به تدریج کافران از بین میروند و بساط کفر برچیده میشود و این نتیجه نهائی مداوله و شکستها و پیروزیهای متناوب است زیرا همانگونه که گفتیم،مداوله سبب قویتر شدن جبهه ایمان و ریختن ناخالصیهای مؤمنان میشود و این مساوی است با ضعیفتر شدن جبهه کفر و از بین رفتن تدریجی آن.1
(1)-مانند سوره بقره،آیه 235و سوره حج،آیه 33 و سوره قصص،آیه 29.
). (1)-سوره مؤمن،آیه 67.
(2)-سوره انعام،2.
(3)-سوره اعراف،34.
(4)-سوره مؤمنون،آیات 42-43.
(1)-سوره آل عمران،آیات 139-141.
(1)-سوره بقره،143.
(1)-رجوع شود به بینش تاریخی قرآن،تألیف نگارنده.